هنر

جایگاه هنر در اسلام

هنر

جایگاه هنر در اسلام

جلوه هایی از هنر
اگر در نمایش سایت مشکلی وجود دارد باید از opera استفاده کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

در جان بلبل گل نگر وز گل به عقل کل نگر              وز رنگ در بی رنگ پر تا بو که آنجا ره بری

سال هاست که هر وقت چیز قشنگی می دیدم عاشق صاحب اثر می شدم مثلا فکر می کردم کسی که یک صدای آسمانی دارد از بهترین آدم هاست زیاد هم بیراه نبود چون اگر انسان بفهمد و بتواند درک کند ، آنقدر این زیبایی مقام دارد که صاحب آن نمی تواند بد باشد نباید گناه کند اما نکته ای که همیشه بر من پوشیده بود این بود که اینها همه ، یک فروغ رخ ساقیست ، که در جام افتاد . آدم ها صاحب این زیبایی ها نیستند یعنی یک آواز زیبا مال خواننده اش نیست یک نقش زیبا مال آن نقاش نیست و یک روی زیبا مال صاحب جمال نیست و ما آدم ها بیخود طرفدار سر سخت یک خواننده می شویم یا عاشق مختصر جمالی می شویم چون اینها صاحب آن زیبایی ها نیستند آنچه دارند عاریتی است یعنی امانتی است از طرف خدا یعنی از آن خزائن زیبایی که نزد خداست مختصری نازل شده و این ملودی بوجود آمده ، این نقاشی بوجود آمده ؛

در آیه 21 سوره حجر می خوانیم: 

       وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ       

و هیچ چیز نیست مگرآنکه گنجینه‏های آن نزد ماست و ما آنرا جز به اندازه‏ای معین فرو  نمی‏فرستیم حالا شما فکر کنید چقدر زیبایی در دنیا وجود دارد نقاشی های استاد فرشچیان و در کنار بیشمار نقش و نگار دیگر و در کنار هزاران هزار زیبایی دیگر بعد مضمون آین آیه را در نظر بیاورید که همه این زیبایی ها مقدار مختصری از آن زیبایی حقیقیست و بیشتر و کاملترش نزد خداست.     

                  خدایا ما عرفناک حق معرفتک                خدایا ما عبدناک حق عبادتک
  • احسان تفتی


جام جم آنلاین:  

یک بار چند سال پیش که برای گفت‌وگو با او به خانه‌اش رفته بودم، درباره‌اش نوشتم که او جهانی است بنشسته در گوشه‌ای.
با این حال، تواضع و برخورد انسانی او مصداق این جمله است که درخت هر چه پربارتر، افتاده‌تر. دامنه فروتنی او تا جایی ادامه داشت که در میان گفت‌وگو، وقتی به او گفتم برخی هنرمندان در برهه‌ای از زمان گرفتار غرور و تبختر می‌شوند، به فکر فرو رفت و گفت: انسان باید خودش را مانند یک ظرف خالی بداند تا دائما به آن اضافه شود.
در حالی که اگر خود را مملو و سرشار بداند، دیگر چیزی به او افزوده نخواهد شد.

چطور به این جایگاه رسیدید?
مطالعه کردم. همان طور که سعدی جهان را گشت تا بتواند دیوان اشعار خود را بنویسد.
شاید گزاف نباشد بگویم من نیز برای دستاوردهای هنری‌ام شبانه‌روز تلاش کردم و از مطالعه دست برنداشتم. خاطرم هست که مدتی پیش از استوارت گالیورتز، رئیس آکادمی هنر فلورانس خواستم تا مقدمه‌ای برای یکی از کتاب‌هایم بنویسد.
او یکی از بزرگ‌ترین منتقدان هنرهای تجسمی شرق است و تا به حال دو جلد درباره شاهنامه شاه طهماسب نوشته است و تمام زوایای پیدا و پنهان نقاشان خارجی و ایرانی را که در مکتب هرات بوده‌اند، استخراج کرده است. کتابی که هر ایرانی‌ای با دیدن آن حیرت می‌کند.
او نیز به دلیل آشنایی‌اش با نوع کار من، پذیرفت. به من گفت من کارهای تو را دوست دارم. از این جهت که آثار تو نشان می‌دهد مطالعه شده کار می‌کنی، اما اگر بخواهم برای کتاب تو مقدمه‌ای بنویسم، نیازمند پذیرفتن شروطی از سوی توست که باید بپذیری. زیرا من برای نوشتن مقدمه‌ای در کتاب تو در برابر هنر و آکادمی هنر مسوول هستم. من نیز پذیرفتم. او به من گفت در رزومه کاری ات نوشته‌ای که تا امروز 83 نمایشگاه انفرادی برپا کرده‌ای. کارت تمام این نمایشگاه‌ها را برایم بفرست. فرستادم سپس گفت تصاویر تمام عکس‌هایی که می‌خواهی در کتاب مذکور چاپ شود را نیز برایم بفرست. من نیز همین کار را کردم. بعد از مدتی دوباره پیغام فرستاد که فهرست نام تمام کتاب‌هایی که در وادی هنر خوانده‌ای را نیز برایم بفرست و من نیز ارسال کردم. بعد از مدتی، پیغام داد که ساعت سه بعد از ظهر به دانشگاه هاروارد بیا تا با هم ملاقاتی داشته باشیم.
دقیقا به خاطرم هست که آن روز به دانشگاه هاروارد رفتم. تمام کتاب‌هایی که فهرست آنها را برایش فرستاده بودم روی میزش قرار داشت و او مانند استادی که بخواهد از شاگردش امتحان بگیرد یکی یکی این کتاب‌ها را بیرون می‌کشید و از من درباره‌شان سوال می‌کرد. تازه بعد از گذراندن این مرحله بود که مقدمه کتاب مرا نوشت. منظورم این است. آنها مطالعه دارند و حساب شده کار می‌کنند یا می‌نویسند. امیدوارم فرهنگ و هنر ما هم در ایران روزی به آن اندازه و معیار برسد.

تصور می‌کنم یکی از دلایلی که شما توانسته‌اید در عالم هنر به این درجه از موفقیت دست یابید، سفرهای زیاد به کشورهای مختلف و آشنایی با هنر و هنرمندان این کشورها باشد که به گسترش دیدگاه شما در نگارگری کمک زیادی کرده است؟ این طور نیست.
مسلما همین طور است. زمانی که برای ادامه تحصیل به وین رفتم، به کتاب‌های ارزشمند و نفیسی در کتابفروشی‌ها برخوردم و تا جایی که توانستم به خریداری این کتاب‌ها پرداختم. غذا نخوردم. به خودم سختی دادم، اما به جایش کتاب خریدم و امروز از این کارم راضی هستم. حتی می‌خواهم تمام این کتاب‌ها را به فرهنگستان هنر اهدا کنم تا در معرض دید عموم قرار گیرد.

با توجه به این که شما مدت زیادی است در خارج از کشور هستید، برخورد و شناخت آنها نسبت به هنر ما را چگونه دیده‌‌‌‌اید؟
همان طور که در این دنیا آدم‌های متفاوتی وجود دارند، برخوردها و دیدگاه‌ها نیز نسبت به هنر متفاوت است. ممکن است یک مخاطب ایرانی پای تابلوی من بایستد و حق مطلب را متوجه نشود، اما یک خارجی به پیام اثر پی ببرد. چنانچه خاطرم هست در جریان برگزاری یکی از نمایشگاه‌هایم، یک خانم اروپایی مقابل تابلوی عصر عاشورا ایستاد و گریست.


دانلود مستند بسیار زیبا ( گوشه های از زندگی استاد محمود فرشچیان )




  • احسان تفتی

مرحوم علامه جعفری، ارزش هنر پیش رو را در این می دانست که نوابغ هنری با مغز و روان و روح پاک نبوغ خود را در بهره برداری از اصول عالی انسانی فعّال ساخته و بدون توجّه به تمایلات بی اساس مردم، آنان را به کشف یک زندگی سالم رو به جاذبیت کمال اعلا و بهره برداری از آن توجیه می کند.

به گزارش شفق، مرحوم علامه محمدتقی جعفری در زمان حیات در گفت و گویی راجع به دین و هنر درباره جایگاه هنر در اسلام و معیار دینی و اسلامی بودن هنر، به توصیف هنر و رابطه آن با دین پرداخت و گفت : تعریف کامل هنر (حدّ تامّ) مانند تعریف دیگر حقایق مخصوصا حقایق اسرارآمیز درون آدمی مثل مغز و روح یا محال است یا حدّاقل بسیار دشوار ،  لذا در این جا به توصیف هنر قناعت می کنم.

هنر را متشکّل از سه قطب یا مرحله باید در نظر بگیریم:


قطب یکم احساس خاصّی است که معلول نبوغ یا اشتیاق خاصّ است.

هنر با نظر به این قطب یکی از حقایق درون آدمی است و از مقوله خیال و اعتبارات و توهّمات نیست. مانند نبوغ و اکتشافات و اشتیاق به آن ها. و از جهت ارزش با قطع نظر از ارزش ذاتی خود این حقیقت ، استعداد برخورداری در ارزش های فعلی را داراست.


قطب دوم کارگاه مغز و روان ( و با یک نظر هویّت نفس آدمی) است که هنگامی که احساس و فعّالیت هنری مانند چشمه سار زلال به جریان افتاد از مختصّات کارگاه مغز و روان به همراه کیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمی توجیه گشته و آماده بروز در صفحه جامعه می شود. سرنوشت موضوع هنری از نظر مختصّات و کیفیّت و ارزش ها در این قطب تثبیت می شود مانند چشمه ساری زلال که از منبعی پاک به جریان می افتد و در مسیر خود پیش از آنکه به پای درختان و گل ها و زراعت ها برسد، یا با موّادی مخلوط می شود که برای ریشه های درختان و گل ها و زراعت آسیب می رساند یا بر عکس با موادّی در می آمیزد که موجب تقویت آن ریشه ها می شود. از همین جاست که باید ریشه اصلی ارزش و ضدّ ارزش بودن انواع هنر را جست و جو کرد. یعنی باید دید آب حیات بخش احساس هنری از کدامین مغز حرکت می کند و با کدامین هویّت نفس آدمی توجیه می شود. هنرهای مبتذلی که متأسفانه به عنوان هنر و به نام فرهنگ با ارزش های اصیل «حیات معقول» انسان ها به مبارزه و تخریب بر می خیزد، از نوع اول است. یعنی احساس نبوغ به کار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حرکت) آلوده به کثافت ها و موادّ مضرّ می شود. و هنرهای اصیل و سازنده بشری که نیز می توان آن ها را از بهترین عوامل «حیات معقول» انسان ها معرّفی نمود، در همین قطب (کارگاه مغز و روان و هویّت نفس آدمی) به فعلیّت می رسند.


قطب سوم عبارت است از وجود عینی هنر در جهان خارجی: در این قطب یا در این مرحله است که هنر با مردم جامعه ارتباط برقرار می کند. اگر هدف از به وجود آوردن یک اثر هنری، جریان دادن آن احساس والای سازنده از قطب دوم (یا مرحله دوم) و وارد کردن نتیجه آن احساس به قطب سوم (یامرحله سوم) برداشتن گامی مثبت در تقلیل دردها و ناگواری های مردم و اصلاح و تنظیم و شکوفا ساختن زندگی آنان در «حیات معقول» (حیات طیّبه، حیات قابل استناد به خدا: و محیای و مماتی للّه رّب العالمین) باشد، نه تنها چنین هنری دینی و اسلامی است، بلکه از یک مطلوبیت والایی برخوردار است که در صورت جدّی بودن مطلوبیت آن، یکی از واجبات محسوب می شود. این است قانون کلّی هنر از دیدگاه دین، البته برای تعیین مصادیق شایسته و ناشایسته هنر، مباحثی فراوان وجود دارد که در رساله ها و کتب مربوطه مطرح می شود.

و اگر هدف گیری هنر، تنها ارائه نبوغ هنری و نمایش احساس عالی که آن را به وجود آورده است، بوده باشد، در این صورت چنانچه آسیب و اخلالی به اخلاق مردم وارد نسازد و مردم را از بهره برداری از دین محروم ننماید، بدون اشکال خواهد بود، مگر تنها از آن جهت که هنرمند به جهت عشق به خودخواهی، دست به کار شده است و مانند چراغ نفتی، خود را در آتش زده و در صورت جالب بودن آن اثر پیرامون خود را موقّتا روشن ساخته است. تقسیمی که درباره «حقوق» وجود دارد (حقوق پیشرو و حقوق پیرو) در هنر نیز جریان دارد، یعنی هنر نیز بر دو قسم است: هنر پیرو و هنر پیشرو. ارزش هنر پیش رو در این است که نوابغ هنری با مغز و روان و روح پاک نبوغ خود را در بهره برداری از اصول عالی انسانی فعّال ساخته، و بدون توجّه به تمایلات بی اساس مردم، آنان را به کشف یک زندگی سالم روبه جاذبیت کمال اعلا و بهره برداری از آن توجیه می نماید.


منبع: بخشی از گفت و گوی مرحوم علامه جعفری با مجله هنر دینی در شماره 10


  • احسان تفتی
li/a/check:if