جام جم آنلاین:
یک بار چند سال پیش که برای
گفتوگو با او به خانهاش رفته بودم، دربارهاش نوشتم که او جهانی است بنشسته در
گوشهای.
با این حال، تواضع و برخورد
انسانی او مصداق این جمله است که درخت هر چه پربارتر، افتادهتر. دامنه فروتنی او
تا جایی ادامه داشت که در میان گفتوگو، وقتی به او گفتم برخی هنرمندان در برههای
از زمان گرفتار غرور و تبختر میشوند، به فکر فرو رفت و گفت: انسان باید خودش را
مانند یک ظرف خالی بداند تا دائما به آن اضافه شود.
در حالی که اگر خود را مملو
و سرشار بداند، دیگر چیزی به او افزوده نخواهد شد.
چطور به این جایگاه رسیدید?
مطالعه کردم. همان طور که
سعدی جهان را گشت تا بتواند دیوان اشعار خود را بنویسد.
شاید گزاف نباشد بگویم من
نیز برای دستاوردهای هنریام شبانهروز تلاش کردم و از مطالعه دست برنداشتم. خاطرم
هست که مدتی پیش از استوارت گالیورتز، رئیس آکادمی هنر فلورانس خواستم تا مقدمهای
برای یکی از کتابهایم بنویسد.
او یکی از بزرگترین
منتقدان هنرهای تجسمی شرق است و تا به حال دو جلد درباره شاهنامه شاه طهماسب نوشته
است و تمام زوایای پیدا و پنهان نقاشان خارجی و ایرانی را که در مکتب هرات بودهاند،
استخراج کرده است. کتابی که هر ایرانیای با دیدن آن حیرت میکند.
او نیز به دلیل آشناییاش
با نوع کار من، پذیرفت. به من گفت من کارهای تو را دوست دارم. از این جهت که آثار
تو نشان میدهد مطالعه شده کار میکنی، اما اگر بخواهم برای کتاب تو مقدمهای
بنویسم، نیازمند پذیرفتن شروطی از سوی توست که باید بپذیری. زیرا من برای نوشتن
مقدمهای در کتاب تو در برابر هنر و آکادمی هنر مسوول هستم. من نیز پذیرفتم. او به
من گفت در رزومه کاری ات نوشتهای که تا امروز 83 نمایشگاه انفرادی برپا کردهای.
کارت تمام این نمایشگاهها را برایم بفرست. فرستادم سپس گفت تصاویر تمام عکسهایی
که میخواهی در کتاب مذکور چاپ شود را نیز برایم بفرست. من نیز همین کار را کردم.
بعد از مدتی دوباره پیغام فرستاد که فهرست نام تمام کتابهایی که در وادی هنر
خواندهای را نیز برایم بفرست و من نیز ارسال کردم. بعد از مدتی، پیغام داد که
ساعت سه بعد از ظهر به دانشگاه هاروارد بیا تا با هم ملاقاتی داشته باشیم.
دقیقا به خاطرم هست که آن
روز به دانشگاه هاروارد رفتم. تمام کتابهایی که فهرست آنها را برایش فرستاده بودم
روی میزش قرار داشت و او مانند استادی که بخواهد از شاگردش امتحان بگیرد یکی یکی
این کتابها را بیرون میکشید و از من دربارهشان سوال میکرد. تازه بعد از
گذراندن این مرحله بود که مقدمه کتاب مرا نوشت. منظورم این است. آنها مطالعه دارند
و حساب شده کار میکنند یا مینویسند. امیدوارم فرهنگ و هنر ما هم در ایران روزی
به آن اندازه و معیار برسد.
تصور میکنم یکی از دلایلی
که شما توانستهاید در عالم هنر به این درجه از موفقیت دست یابید، سفرهای زیاد به
کشورهای مختلف و آشنایی با هنر و هنرمندان این کشورها باشد که به گسترش دیدگاه شما
در نگارگری کمک زیادی کرده است؟ این طور نیست.
مسلما همین طور است. زمانی
که برای ادامه تحصیل به وین رفتم، به کتابهای ارزشمند و نفیسی در کتابفروشیها
برخوردم و تا جایی که توانستم به خریداری این کتابها پرداختم. غذا نخوردم. به
خودم سختی دادم، اما به جایش کتاب خریدم و امروز از این کارم راضی هستم. حتی میخواهم
تمام این کتابها را به فرهنگستان هنر اهدا کنم تا در معرض دید عموم قرار گیرد.
با توجه به این که شما مدت
زیادی است در خارج از کشور هستید، برخورد و شناخت آنها نسبت به هنر ما را چگونه
دیدهاید؟
همان طور که در این دنیا
آدمهای متفاوتی وجود دارند، برخوردها و دیدگاهها نیز نسبت به هنر متفاوت است.
ممکن است یک مخاطب ایرانی پای تابلوی من بایستد و حق مطلب را متوجه نشود، اما یک خارجی
به پیام اثر پی ببرد. چنانچه خاطرم هست در جریان برگزاری یکی از نمایشگاههایم، یک
خانم اروپایی مقابل تابلوی عصر عاشورا ایستاد و گریست.
دانلود مستند بسیار زیبا ( گوشه های از زندگی استاد محمود فرشچیان )
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.